JAI NewsRoom مدیریت

عروسک‌های زیبا، اما زخمی

01 آذر 1400 | 14:24
عروسک‌های زیبا، اما زخمی
به گزارش آتیه‌آنلاین،انگار که شنلی سیاه او را دربرگرفته است. دختر همچنان بی‌قرار است. پاهایش که به زمین نرسیده را تکان می‌دهد و می‌گوید: «زود باشید موهایم را رنگ کنید». یک کاسه رنگ مو در دست آرایشگر است که موهای نرم و لطیف دختربچه را رنگ کند. همه مراحل به تصویر کشیده شده است. موهای دختربچه رنگ می‌شود،‌ شسته می‌شود، با سشوار خشک می‌شود و... دختربچه ۳ یا ۴ ساله است. از رنگ موهایش راضی است و چندبار خودش را در آینه برانداز و با انگشت‌هایش موهاش را لمس می‌کند.
این داستان واقعی است. فیلمی که در اینستاگرام توسط مادر این دختربچه منتشر شده و در توضیح آن این‌طور نوشته شده است: «این‌هم رنگ موی دختر قشنگ ما». دختر قشنگ این فیلم موهایش رنگ شده و مثل یک فرد بزرگسال درباره مدل مو و زیبایی‌اش صحبت می‌کند، ‌انگار نه ‌انگار که او کودکی سه ساله است‌. انگار ‌نه ‌انگار که رنگ کردن مو برای این کودک کاری بسیار عجیب و خطرناک است‌... البته از این دست ویدیوها در فضای مجازی زیاد است؛ از ناخن گذاشتن برای نوزدان زیر یک سال گرفته تا آرایش کردن دختربچه‌های یک تا ۳ ساله و شینیون و سشوار کشیدن موی دخترکان زیبایی که از شادی در پوست خود نمی‌گنجند.
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت
گاهی اوقات آدم‌ها با جهل خود بلا را به آغوش می‌گیرند و برای رهایی از آن به هر دری می‌زنند. این را نوشین می‌گوید. مادری که به دلیل اصرار دختر سه ساله‌اش کمی از مواد دکلره موی سرش را روی موهای دخترش می‌کشد و بعد با بلایی خطرناک روبه‌رو می‌شود: «شب عید سه سال پیش، بعد از خانه تکانی و کلی کار و خرید تصمیم گرفتم کمی به خودم برسم. می‌خواستم به آرایشگاه بروم و موهایم را رنگ کنم، اما وقت نداشتند و من مجبور شدم در خانه موهایم را رنگ کنم. مواد دکلره خریدم و خودم در خانه مشغول شدم. دخترم سه ساله بود. وقتی دید موهایم را رنگ می‌کنم، ‌اصرار کرد که موهای او را هم رنگ کنم. اصلاً نمی‌خواستم این کار را انجام دهم، اما آنقدر گریه و زاری کرد که کلافه شدم. برای اینکه دیگر گریه نکند، کمی از مواد دکلره را روی قسمتی از موهای جلوی سرش کشیدم. او هم راضی شد و به اتاقش رفت و با عروسک‌هایش بازی کرد. من هم موهایم را دکلره کردم و بعد رفتم آشپزخانه و کارهایم را انجام دادم و از دخترم غافل شدم.» مواد دکلره روی سر دخترک خشک شد و بعد از سه ساعت مادر متوجه مواد دکلره شده و دخترش را به حمام برد: «یادم رفته بود مواد دکلره روی موهای دخترم است‌. وقتی موهای دخترم را دیدم سریع او را به حمام بردم و موهایش را شستم. اما حدود سه ساعت مواد دکلره روی موهای دخترم مانده بود. خیلی ترسیده بودم. دخترم آن شب هیچ مشکلی نداشت. فقط رنگ موهایش سفید و زبر و کمی پوست سرش قرمز شده بود.
از ترس شوهرم و اینکه من را سرزنش کند که چرا موهای بچه را رنگ کرده‌ام، کمی رنگ موی تیره روی موهایش گذاشتم و بعد از نیم ساعت شستم.» اما فردای آن روز همه چیز فرق می‌کرد: «روز ۲۹ اسفندماه بود و قرار بود ساعت ۲ بعدازظهر با خانواده برادر شوهرم به شمال برویم. دخترم صبح که از خواب بیدار شد، کمی بی‌قراری می‌کرد. می‌گفت سرم درد می‌کند و می‌خارد. سرش را که نگاه کردم تاول‌های ریزی زده بود و پوست سرش خیلی قرمز شده بود. کمی پماد بتامتازون روی تاول‌ها و پوست سرش مالیدم تا درد و خارش کمتر شود. دخترم در مسیر شمال مدام بی‌قراری می‌کرد. وقتی به روستای مورد نظرمان رسیدیم، گریه و بی‌قراری دخترم بیشتر شد. صورت‌اش قرمز شده بود و چشم‌هایش ورم کرده بود.
همه فکر می‌کردند به خاطر آلرژی است، اما من خودم می‌دانستم چه بلایی سر دخترم آورده‌ام. او را سریع به مرکز بهداشت روستا رساندیم. پزشک نداشتند. فقط یک کارشناس بهداشت بود که به ما گفت سریع فرزندتان به بیمارستان برسانید.» دختر نوشین حدود هشت روز در بیمارستان شهر ساری بستری بود: «دکترها می‌گفتند مواد شیمیایی رنگ از طریق تاول‌های روی پوست سر وارد خون او شده و وضعیت خطرناکی ایجاد کرده است. دخترم چند روز با مرگ دست‌وپنجه نرم کرد.
او برای سفر به شمال و جمع کردن صدف کلی ذوق داشت، اما تمام روزهایی که می‌توانست کنار ساحل شاد باشد و بدود و لذت ببرد روی تخت بیمارستان خوابیده بود و درد می‌کشید. خدا به من رحم کرد و او را دوباره به من برگرداند. خودم داشتم با دست‌های خودم دخترکم را می‌کشتم. اگر آن روز حوصله می‌کردم و با او صحبت می‌کردم و روی موهایش مواد دکلره نمی‌مالیدم این بلا سر ما نمی‌آمد. اما خدا به من رحم کرد که یک عمر با پشیمانی زندگی نکنم. دیگر هیچ کاری جلوی دخترم انجام نمی‌دهم. در خانه ما به غیر از کرم مرطوب‌کننده و کرم ضدآفتاب چیزی پیدا نمی‌کنید. حتی خودم هم دیگر موهایم را رنگ نمی‌کنم. تا به آن روزها که فکر می‌کنم بدنم می‌لرزد. کوتاهی من باعث شد دخترم عذاب بکشد. دیگر یک لحظه هم غفلت نمی‌کنم.»
دست‌های تمیز، ناخن‌های آلوده
پارمیس دختربچه پنج ساله‌ای است که به دلیل کاشت ناخن با مواد بی‌کیفیت‌، چند ماه با زخم و عفونت‌های دردناک انگشتان دست‌وپنجه نرم کرد. مادر پارمیس می‌گوید: «دخترم وقتی ناخن‌های من و خواهرم را می‌دید، مدام گریه می‌کرد و می‌گفت ناخن‌هایش باید مثل ما باشد. برایش ناخن مصنوعی پلاستیکی مخصوص بچه‌ها گرفتم اما راضی نشد. هر وقت به دست‌های من نگاه می‌کرد داغش تازه می‌شد و گریه می‌کرد. بالاخره تصمیم گرفتم او را به آرایشگاه ببرم و برای او هم کاشت ناخن انجام دهم.
یک هفته تا ۱۰ روز هیچ مشکلی نبود. اما بعد از چند روز متوجه شدم که سرانگشت‌های دخترم قرمز شده و ورم کرده است. دست‌های‌ش درد می‌کرد و وقتی به جایی می‌زد یا حتی قاشق غذا را که دست‌اش می‌گرفت، گریه می‌کرد. پزشک متخصص کودکان به من گفت قرمزی و تورم نشانه عفونت است. اول باید ناخن‌ها را برداریم تا بتوان درمان را شروع کرد. کاشت ناخن را که برداشتند، ناخن‌های دخترم زخم شده و حتی بعضی از ناخن‌ها سوراخ شده بود. دکتر متخصص کودکان خیلی من را سرزنش کرد و گفت این حجم از زخم و عفونت برای یک بچه پنج ساله خیلی خطرناک است و... اما خدا را شکر خیلی زود به داد دخترم رسیدند و زخم‌های انگشت دخترم بعد از دو ماه بهبود پیدا کرد. اما در این مدت دخترم خیلی درد کشید. دکتر برای درمان عفونت مجبور شد از آنتی‌بیوتیک‌های خیلی قوی تزریقی و خوراکی استفاده کند. آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی برای دخترم با عوارض گوارشی همراه بود. درد معده و روده هم به درد زخم‌ها اضافه شده بود و باید درمان می‌شد. حتی برای درمان مشکل روده‌، دخترم چند روز در بیمارستان بستری شد. یک کاشت ناخن چنین بلای بزرگی سر دخترم آورد. به هیچ‌وجه تصور نمی‌کردم، کاشت ناخن برای دخترم اینقدر خطرناک باشد. فکر می‌کردم چند روز روی دست‌اش می‌ماند و راضی می‌شود و بعد ناخن‌ها را برمی‌داریم، اما متأسفانه عوارض خیلی وحشتناکی داشت.»
چشم‌هایش!
دختر بچه‌ها عاشق آرایش کردن هستند. دختر چهار ساله مریم هم علاقه زیادی به آرایش کردن دارد. البته دیگر هیچ لوازم آرایشی در دسترس او نیست و قرار نیست دیگر چشم‌هایش به وسایل آرایش بیفتد؛ چشم‌های زیبایی که ممکن بود برای همیشه بینایی‌اش را از دست بدهد. مریم می‌گوید: «دخترم عاشق آرایش کردن بود. همیشه پشت میز توالت من می‌نشست و از وسایل آرایش من استفاده می‌کرد. وقتی وسایل آرایش را از او می‌گرفت تا چند ساعت جیغ می‌زد و گریه می‌کرد، من هم برای اینکه سروصدا راه نیندازد و لج نکند، اجازه می‌دادم از وسایلم استفاده کنید. چندوقت پیش مثل همیشه مشغول بازی و آرایش با وسایل من بود.
وقتی از اتاق بیرون آمد، دیدم کلی سایه و ریمل به چشم‌هایش زده است. بعد از یک ساعت از او خواستم چشم‌هایش را پاک کند. برایش دستمال مرطوب و آینه آوردم و گفتم مثل من چشم‌هایش را پاک کند. اما قبول نکرد. آن شب مهمان داشتیم. دخترم با بچه‌های مهمان بازی کرد و بعد از شام هم خوابش برد. شوهرم هم او را به اتاقش برده بود و روی تخت‌ خوابانده بود. من هم بعد از اینکه مهمان‌ها رفتند، ‌ظرف‌ها را شستم و خانه را مرتب کردم و خوابیدم و اصلاً حواسم به دخترم نبود که با آرایش چشم‌هایش خوابیده است. صبح که از خواب بیدار شد متوجه شدم با آرایش چشم خوابیده است. او را به حمام بردم و چشم‌هایش را با شامپوی بچه شستم. چشم‌هایش قرمز شده بود و کمی ورم داشت.» مریم موضوع را جدی نمی‌گیرد،‌ اما فردای آن روز ورم چشم و قرمزی آن بیشتر می‌شود: «یک روز بعد ورم چشم دخترم به حدی بود که نمی‌توانست چشم‌هایش را باز کند. وقتی چشم‌پزشک چشم‌های دخترم را معاینه کرد به ما گفت چشم‌هایش به دلیل ورود مواد آلوده عفونت کرده است.
من به هیچ‌وجه نباید به او اجازه می‌دادم که از وسایل شخصی من استفاده کند.» چشم‌های دختر مریم بعد از حدود یک هفته ورم و خارش شدید کم‌کم بهبود می‌یابد: «دکتر به من گفت ممکن است این عفونت به بینایی چشم‌های دخترم آسیب بزند، اما خدا را شکر چنین اتفاقی نیفتاد. من سهل‌انگاری کردم و نباید اجازه می‌دادم دخترم آرایش کند. اما چه کار می‌کردم. گاهی اوقات آنقدر سرم شلوغ بود که مستأصل می‌شدم و برای اینکه از دست جیغ و فریاد و گریه‌هایش راحت شوم، کیف آرایشم را می‌گذاشتم جلوی دخترم و می‌گفتم هر کاری دلت می‌خواهد انجام بده. اما حالا اوضاع فرق می‌کند. دیگر همه وسایل آرایش را از روی میز توالت جمع کرده‌ام. حتی کرم مرطوب‌کننده دست هم روی میز نیست. هیچ وسیله‌ای در دسترس نیست. حتی خودم هم دیگر جلوی دخترم آرایش نمی‌کنم.»
گزارش از: اکرم احمدی
بازگشت به فهرست