من «خصوصی» را «علنی» میکنم!
به گزارش آتیهآنلاین، اعتماد و اعتماد کردن در زندگی خصوصی و اجتماعی آنقدر مهم است که اگر کسی خلاف قوانین نانوشته آن را انجام دهد برایش جرم و قرار تعقیب هم وضع می کنند. مثلاً همه حرفها و مشکلاتات را با کسی در میان میگذاری و دوست نداری کسی درباره آن چیزی بداند، اما چند روز بعد همه از زندگی و مشکلاتات باخبر هستند. یا ممکن است با اعتماد به کسی همه زندگیات را به نام فردی کنی که دوستش داری، اما فردای آن روز تو را تنها میگذارد و میرود. یا ممکن است فردی که به او اعتماد کردهای دنبال اخاذی و حتی بیآبرو کردن تو باشد. مثلاً عکسها و حرفهایت را پخش کند و در ازای پخش نکردن آنها و یا به اصطلاح حفظ آبرو پول بخواهد و... اعتماد کردن خیلی خوب و شیرین است، اما ممکن است گاهی پایان تلخی داشته باشد. داستان شیرین و مونا نیز از همین جا شروع شد. آنها به همسرانشان اعتماد داشتهاند و هیچوقت فکر نمیکردند تصاویر و مکالمات خصوصی آنها علیه خودشان استفاده شود. داستان شیرین و مونا داستان اعتماد بینهایت به فردی است که هیچوقت او را نشناختهاند؛ افرادی که بعد از به هم خوردن نامزدی یا طلاق و جدایی به فکر اذیت و آزار نامزد یا همسر سابق میافتند و میخواهند پولی هم به جیب بزنند.
ترسیدم، فریب خوردم، شکستم
شیرین ۳۲ ساله، سال گذشته از همسرش جدا شد: «من و همسرم هیچوقت زیر یک سقف زندگی نکردیم و در همان دوران عقد از هم جدا شدیم. ما طی دو سال با هم عقد بودیم، اما او اصلاً به فکر مستقل شدن و پیدا کردن کار نبود. فقط دلش میخواست بخورد و بخوابد و بگردد آن هم با پول پدر من. میگفت وقتی پدرت پول دارد و تو هم تنها دخترش هستی، من چرا باید کار کنم و زحمت بکشم؟! میگفت این همه پول و املاک برای ما کافی است و دیگر نیاز نیست من کاری پیدا کنم.»
همسر سابق شیرین درست یک روز بعد از جدایی او را شوکه میکند: «درست فردای روزی که از هم طلاق گرفتیم همسر سابقم برایم پیامی فرستاد. فکر کردم میخواهد معذرتخواهی کند و بگوید به زندگی برگردیم و... اما در آن پیام من را تهدید کرده بود که اگر ۲۰۰ میلیون به او ندهم همه عکسهایی که برایش فرستادهام را منتشر میکند. حتی تهدیدم کرده بود که همه عکسهایم را برای پدرم میفرستد. او از چتهای خصوصی دوران عقدمان هم عکس گرفته بود و میگفت همه این چتها را برای پدرت میفرستم. انگار دنیا روی سرم خراب شد. باورم نمیشد که همسر سابقم چنین آدمی باشد. من هیچوقت فکر نمیکردم که از او جدا میشوم و ممکن است با هم به مشکل بخوریم. او شوهر و محرمام بود. هیچوقت فکر نمیکردم از تصاویر من سوءاستفاده کند.
میخواستم خودم را پاک کنم!
داستان مونا ۲۱ ساله کمی متفاوت از شیرین است؛ چون شیرین با پرداخت پول سعی میکرد تهدیدهای همسر سابقاش را خنثی کند، اما مونا هیچ پولی برای پرداخت به نامزد سابقش نداشت؛ به همین دلیل تصمیم هولناکی گرفت. تصمیمی که هنوز به خاطر انجام آن شرمنده و پشیمان است: «من که نمیتوانستم عکسها را از گوشی نامزد سابقم پاک کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم خودکشی کنم و بمیرم و بیآبرویی خودم را نبینم. فکر میکردم اگر بمیرم دیگر نامزد سابقم دلش نمیآید عکسهای من را منتشر کند و آبرویم را ببرد.» البته مونا بعد از اقدام به خودکشی و خوردن قرص، نجات مییابد و دوباره مجبور میشود با نامزد سابقاش بجنگد: «من و نامزدم در مراسم ازدواج یکی از دوستانم با هم آشنا شدیم. به نظر من پسر خیلی خوبی بود. اما خانوادهام میگفتند هنوز سن تو برای ازدواج کم است و بهتر است همدیگر را بشناسید و بعد با هم ازدواج کنید. به همین دلیل فقط یک صیغه محرمیت بین ما خواندند تا به هم محرم باشیم. من هم فکر میکردم او شوهر آیندهام است. هر وقت از من عکس میخواست برایش میفرستادم. اصلاً فکر نمیکردم یک روز در چنین شرایطی قرار میگیرم و ما از هم جدا میشویم و او به فکر پخش کردن عکسهای من میافتد.» مونا به دلیل رو شدن دست نامزدش از هم جدا میشوند.